قصه علی کوچیکه بالای کمد
امشب قصه علی کوچیکه بالای کمد را میخوانیم که در مورد پسری است که میخواهد برود بالای کمد برای شکلات اما . . .
قصه علی کوچیکه بالای کمد
سلام سلام آی بچه های مهربون
کوچولوهای خوش زبون
امروز هم با قصه های رعنا به خونه شما اومده ایم
یک روز تو خانه
علی تنها بود
جز علی کسی
در خانه نبود
گشت و گشت و گشت
همه جا گردید
بالای کمد
چیز خوبی دید
اما چیز خوب
خیلی بالا بود
دستش نرسید
میز آورد زود
رفت بالای میز
دستش را کشید
اما باز دستش
به آن نرسید
یک صندلی هم
روی میز گذاشت
روی هر دو رفت
چیزی برنداشت
آخر قدِّ او
باز هم نرسید
امّا رو کُمُد
خوردنی را دید
رفت و از حیاط
نردبان برداشت
روی صندلی
نردبان گذاشت
رفت رو نردبان
دست او رسید
خیلی خوش حال شد
دلش میتپید
زیر پای او
ناگهان لرزید
نردبان در رفت
علی را کشید
ظرف خوردنی
واژگونه شد
علی از ترسش
چسبید به کمد
علی رو کمد
تنها مانده بود
جز علی کسی
در خانه نبود
خوردنی خوب
ریخته رو زمین
علی رو کُمُد
خسته و غمگین
شاعر: مصطفی رحماندوست
قصهگو: رعنا