قصه کودکانه خانه عنکبوت
قصه کودکانه خانه عنکبوت در مورد یک زنبور کوچولو و یک عنکبوت است که بعد از اتفاقی که برای شان میفتد، میفهمند که باید قبل از انجام کاری، اول خوب فکر کنند؛ و اون دوتا با هم دوست های صمیمی شدند.
قصه کودکانه خانه عنکبوت
عنکبوت کوچولو روی شاخه یک درخت، تار تنیده بود.
عنکبوت توی تارش استراحت میکرد.
زنبور کوچولو هم داشت روی شاخه درخت، اینور و اونور میرفت.
ناگهان چشم زنبور کوچولو به عنکبوت افتاد.
زنبور به عنکبوت گفت:
آخی عنکبوت جونم توی تار گیر افتادی؟ الان نجاتت میدم.
عنکبوت به زنبور کوچولو گفت:
منکه توی تار گیر نیفتادم. این تارها خونه منه.
اما زنبور کوچولو انقدر هول شده بود که حرف عنکبوت رو نشنید.
زنبور کوچولو رفت جلو و دست عنکبوت رو گرفت و کشید و کشید.
عنکبوت کوچولو داد زد:
چیکار میکنی؟ دستم رو ول کن زنبور. دستمو داری میشکنی.
اما زنبور کوچولو فکر کرد که عنکبوت داره باهاش تعارف میکنه.
زنبور اونقدر دست عنکبوت رو کشید تا تار عنکبوت پاره شد و هر دوتاشون افتادند روی زمین و دست عنکبوت شکست.
عنکبوت شروع کرد به گریه کردن و گفت:
هم تارم رو پاره کردی و هم دستم رو شکستی.
زنبور خیلی ناراحت شد.
از عنکبوت عذرخواهی کرد.
تازه فهمیده بود که تار عنکبوت خونه عنکبوت کوچولوئه.
زنبور فوری عنکبوت رو گذاشت روی پشتش و اون رو به بالای درخت برد.
بعد هم رفت کمی عسل آورد و مالید به دست عنکبوت کوچولو و اون رو با برگ درخت بست.
زنبور کوچولو از عنکبوت مراقبت کرد تا دست اون خوب بشه.
عنکبوت هم بعد از اینکه خوب شد همونجا تار تنید و یه خونه خوشگل دیگه درست کرد.
زنبور هم کنار خونه عنکبوت کوچولو خونه خودش رو ساخت و گفت:
عنکبوت جون این خونه منه.
از اون روز به بعد عنکبوت و زنبور کوچولو دوست های خیلی خوبی برای هم شدند.
اما یاد گرفتند قبل از اینکه دست به کاری بزنند حتما فکر کنند و بعد تصمیم بگیرند.
.
قصهگو: رعنا