قصه کودکانه میلی و نیلی
دو خرگرش بازیگوش به نامهای نیلی و میلی هر روز در مزرعه سربه سر حیوانات میگذارند و آسایش آنها را برهم میزنند؛ روزی حیوانات مزرعه تصمیم میگیرند به آنها درس عبرتی بدهند و …
قصه کودکانه میلی و نیلی
در نزدیکی یک کوه بلند مزرعه زیبایی قرار داشت که بسیار سرسبز بود.
در این مزرعه زیبا حیوانات زیادی زندگی میکردند و یک مزرعه دارِ پیر صاحب آن مزرعه بود که بخاطر پیر شدن اش خیلی حوصله سر و صدا را نداشت.
بین حیوانات مزرعه دو خرگوش بازیگوش به نام های میلی و نیلی زندگی میکردند.
این دوتا خرگوش همیشه باعث دردسر حیوانت دیگر میشدند.
این دو خرگوش بازیگوش موقع ظهر که میشد و همه حیوانات مشغول استراحت بودند به سراغ ان ها میرفتند و سر به سر اون ها میگذاشتند و با این کار به خودشون خوش میگذروندند.
اون ها به سراغ گاو میرفتند و دم اش رو میکشیدند و گاو شروع به مو مو میکرد و وقتی گوسفندها و به ها هم چرت میزدند آب سطل رو به روی بره ها میریختند و صدای بع بع بره ها و گوسفندها رو درمیاوردند.
آنقدر جوجه ها رو اذیت میکردند که آقا خروسه قوقولی قوقو و خانم مرغه قد قد قدا میکرد و با وجود این همه سر و صدا مزرعه دارِ پیر از خواب میپرید و میامد و سر همه داد میکشید و خیلی وقت ها همه حیوانات رو با هم تنبیه میکرد.
به همین دلیل همیشه حیوانات مزرعه دچار دردسر میشدند و هر چه هم به میلی و نیلی میگفتند که موقع ظهر باید مثل بقیه استراحت کنند، گوش این دوتا خرگوش شیطون بدهکار نبود و باز کار زشت خودش شون رو انجام میدادند.
خلاصه حیوانات که میدیدند حرف ها و نصیحت های اون ها کارساز نیست تصمیم گرفتند یه درس خوب به نیلی و میلی بدهند تا بلکه اون ها دست از بازیگوشی و اذیت بقیه بردارند.
…
ادامه داستان را بشنویم.
قصهگو: رعنا