وقتی والدین دعوا می کنند چه اتفاقی برای کودکان می افتد؟
وقتی من بچه بودم، دعوای والدینم میتوانست اکسیژن اتاق را بمکد. مادرم لفظی به پدرم شلاق زد، شیشه های مربا را شکست و تهدیدهای عجیب و غریبی کرد. طغیان های او من را در مسیر خود منجمد کرد. وقتی پدرم به سر کار، گاراژ یا جنگل گریخت، احساس میکردم که محافظت نشدهام. سال ها بعد، وقتی من و شوهرم تصمیم گرفتیم بچه دار شویم، تصمیم گرفتم هرگز جلوی آنها دعوا نکنم.
کودکان مانند شمارنده های احساسی هستند. بچه ها برای کسب اطلاعات در مورد میزان امنیت شان در خانواده، توجه زیادی به احساسات والدین خود دارند. وقتی والدین مخرب هستند، آسیب های جانبی به بچه ها می تواند تا آخر عمر باقی بماند.
مشاجره زناشویی اجتناب ناپذیر است، اما همچنین می دانستم که باید راه بهتری برای مدیریت آن وجود داشته باشد. تعارض بخشی عادی از تجربه روزمره است، بنابراین مهم دعوای والدین نیست. نحوه بیان و حل تعارض، و به ویژه اینکه کودکان چه احساسی میکند، پیامدهای مهمی برای کودکان دارد. تماشای برخی از درگیریها حتی میتواند برای بچهها مفید باشد – وقتی بچهها میبینند والدینشان مشکلات دشوار را حل میکنند، میتوانند بهتر بزرگ شوند.
تعارض مخرب چیست؟
تضاد زناشویی و کودکان: دیدگاه امنیت عاطفی
انواع تاکتیکهای مخربی را که والدین با یکدیگر به کار میبرند و به کودکان آسیب میرسانند، را میتوان پرخاشگری کلامی مانند صدا زدن، توهین، و تهدید. رها شدن و از این قبیل نام برد؛ پرخاشگری فیزیکی مانند ضربه زدن و هل دادن؛ تاکتیکهای بیصدا مانند اجتناب و بی توجهی، بیرون رفتن وقهر کردن و ترک منزل، اخم کردن یا کنارهگیری؛ یا حتی تسلیم – تسلیم شدن ممکن است راه حلی به نظر برسد، اما یک راه حل واقعی نیست.
وقتی والدین به طور مکرر از راهبردهای خصمانه با یکدیگر استفاده می کنند، برخی از کودکان ممکن است پریشان، نگران، مضطرب و ناامید شوند. برخی دیگر ممکن است ظاهراً با خشم واکنش نشان دهند، پرخاشگر شوند و در خانه و مدرسه دچار مشکلات رفتاری شوند. کودکان ممکن است دچار اختلالات خواب و مشکلات سلامتی مانند سردرد و معده درد شوند یا ممکن است مکررا بیمار شوند. استرس آنها می تواند در توانایی آنها برای توجه اختلال ایجاد کند و مشکلات یادگیری و تحصیلی در مدرسه ایجاد کند. بیشتر کودکانی که در محیطهای درگیری مخرب بزرگ میشوند، در ایجاد روابط سالم و متعادل با همسالان خود مشکل دارند. حتی روابط خواهر و برادر نیز تحت تأثیر نامطلوب قرار می گیرد – آنها می توانند بیش از حد درگیر شوند و بیش از حد از یکدیگر محافظت کنند، یا از هم دور شوند و از هم جدا شوند.
“بچه ها به آن عادت نمی کنند.”
برخی تحقیقات نشان می دهد که کودکان زیر شش ماه ناراحتی والدین خود را ثبت می کنند. مطالعاتی که کودکان را در یک دوره زمانی طولانی دنبال میکنند نشان میدهند که کودکانی که در مهدکودک به دلیل درگیریهای والدین خود ناامن بودند، بیشتر در کلاس هفتم مشکلات سازگاری داشتند. یک مطالعه اخیر نشان داد که حتی نوجوانان ۱۹ ساله نیز نسبت به تعارضات والدین حساس هستند. برخلاف انتظار، «کودکان به آن عادت نمیکنند».
در سال ۲۰۰۲، محققین به مطالعه پرداختند که تجربیات کودکان را در محیطهای پرخطر خانواده با مسائل بعدی در بزرگسالی مرتبط میکردند. آنها دریافتند کسانی که در خانههایی با سطوح بالای درگیری بزرگ شدهاند، در مقایسه با دیگران در کنترل خود، مشکلات سلامت جسمانی، مشکلات عاطفی و مشکلات اجتماعی معضلات بیشتری داشتند. در بزرگسالی، احتمال بیشتری داشت که مشکلات عروقی و ایمنی، افسردگی و واکنش عاطفی، وابستگی به مواد، تنهایی و مشکلات صمیمیت دچار شوند.
برخی از والدین ممکن است فکر کنند که می توانند با تسلیم شدن، یا تسلیم شدن برای پایان دادن به مشاجره، از تأثیرگذاری بر فرزندان خود جلوگیری کنند. اما این یک تاکتیک موثر نیست. با توجه به سوابق والدین از دعواهایشان در خانه و واکنش های فرزندانشان، واکنش های عاطفی بچه ها به تسلیم شدن «مثبت نیست». خشم غیرکلامی و “سنگ انداختن” – امتناع از برقراری ارتباط یا همکاری – به ویژه مشکل ساز است.
مطالعات نشان دادهاند که اثرات بلندمدت کنارهگیری والدین در واقع برای سازگاری کودکان [تا درگیری آشکار] آزاردهندهتر است». چرا؟ به این دلیل که: «بچهها خصومت را درک میکنند، این به آنها میگوید چه اتفاقی در حال رخ دادن است و میتوانند با آن کار کنند. اما وقتی والدین کنار میروند و از نظر عاطفی در دسترس نیستند، بچهها نمیدانند چه اتفاقی میافتد. آنها فقط می دانند که همه چیز اشتباه است. ما با گذشت زمان می بینیم که کناره گیری در واقع مسیر بدتری برای بچه ها است و در روابط زناشویی نیز سخت تر است.”
بچه ها تحلیلگرهای پیچیده تعارض هستند. درجه ای که آنها احساسات را تشخیص می دهند بسیار دقیق تر از آن چیزی است که والدین حدس می زنند. وقتی والدین پشت درهای بسته میروند و طوری رفتار میکنند که انگار کارشان را انجام دادهاند، بچهها میتوانند آن را تشخیص دهند. آنها خواهند دید که شما تظاهر می کنید. و وانمود کردن در واقع از جهاتی بدتر است. به عنوان یک زن و شوهر، نمی توانید دعوایی را که به آن اذعان ندارید حل کنید. بچهها آن را میدانند، شما آن را میدانید، اما از نظر پیشرفت چیزی حاصل نخواهد شد.»
وقتی والدین پشت درهای بسته می روند و وقتی بیرون می آیند عصبانی نمی شوند، بچه ها استنباط می کنند که همه چیز درست شده است. بچهها میتوانند تفاوت بین تصمیمی که اجباری شده و تصمیمی که با احساسات مثبت حل شده است را تشخیص دهند و این مهم است.
محققان چگونه تعارض را مطالعه می کنند؟
محققان از روشهای مختلفی استفاده میکنند تا ببینند درگیریهای والدین چگونه بر فرزندانشان، در خانه و آزمایشگاه تأثیر میگذارد. در خانه، والدین آموزش می بینند که سوابق یا یادداشت های روزانه دعواهای خود را نگه دارند، از جمله اینکه چه زمانی دعوا کرده اند، در مورد چه چیزی دعوا کرده اند، استراتژی هایی که استفاده کرده اند و اینکه فکر می کنند فرزندانشان چگونه واکنش نشان داده اند. در آزمایشگاه، والدین در هنگام بحث در مورد یک موضوع دشوار ضبط می شوند و استراتژی های آنها تجزیه و تحلیل می شود. به کودکان نوارهای ویدئویی از درگیریهای بزرگسالان یا حتی والدینشان نشان داده میشود و از واکنشهای آنها سؤال میشود: اگر والدینتان این کار را میکردند، چه احساسی خواهید داشت. کار والدینتان را چگونه توصیف می کنید؟ برخی از مطالعات همچنین اطلاعاتی را از معلمان، سوابق مدرسه جمعآوری میکنند، یا حتی واکنشهای فیزیولوژیکی کودکان را هنگام تماشای نوار ویدئویی از بزرگسالان یا والدین خود که در حال دعوا هستند، ضبط میکنند.
در یک مطالعه قابل توجه ۲۰ ساله درباره درگیری بین والدینی و استرس کودکان، انسان شناسان مارک فلین و بری انگلستان نمونه هایی از هورمون استرس کورتیزول را که از کودکان یک روستا در ساحل شرقی جزیره دومینیکا در دریای کارائیب گرفته شده بود، تجزیه و تحلیل کردند. کودکانی که با والدینی زندگی می کردند که دائماً دعوا می کردند و دعوا می کردند نسبت به کودکانی که در خانواده های آرام تری زندگی می کردند سطح کورتیزول متوسط بالاتری داشتند. در نتیجه اغلب خسته و بیمار می شدند، کمتر بازی می کردند و بد می خوابیدند. به طور کلی، کودکان هرگز به استرس خانواده عادت نکردند . در مقابل، وقتی کودکان تماس آرام یا محبت آمیزی را تجربه کردند، کورتیزول آنها کاهش یافت. هم مطالعات حیوانی و هم انسانی نشان میدهد که فعال شدن مزمن پاسخ استرس میتواند ساختار مغز در حال رشد را تغییر دهد: روشن یا خاموش کردن ژنهایی که استرس را تنظیم میکنند. آسیب به هیپوکامپ که می تواند منجر به اختلال در یادگیری و حافظه و همچنین پاسخ استرس شود. و تداخل با میلین شدن مغز که بر کیفیت انتقال سیگنال عصبی تأثیر می گذارد.
حفاظت طولانی مدت از درگیری سازنده
برخی از درگیریها برای بچهها آزاردهنده نیستند و بچهها در واقع از آن سود میبرند. هنگامی که والدین درگیری خفیف تا متوسطی دارند که شامل حمایت و سازش و احساسات مثبت می شود، کودکان مهارت های اجتماعی و عزت نفس بهتری پیدا می کنند، از امنیت عاطفی بیشتری برخوردار می شوند، روابط بهتری با والدین ایجاد می کنند، در مدرسه بهتر عمل می کنند و مشکلات روانی کمتری دارند.
وقتی بچه ها شاهد دعوا هستند و می بینند که والدین آن را حل می کنند، در واقع خوشحال تر از قبل از دیدن آن هستند. این به بچه ها اطمینان می دهد که والدین می توانند همه چیز را حل کنند. ما این را با احساساتی که نشان میدهند، آنچه میگویند و رفتارشان میدانیم – فرار میکنند و بازی میکنند. درگیری سازنده در طول زمان با نتایج بهتری همراه است.
حتی اگر والدین مشکل را به طور کامل حل نکنند اما راه حلی جزئی پیدا کنند، بچه ها خوب خواهند بود. سازش بهترین راه است، اما مطالعات زیادی وجود دارد که نشان میدهد بچهها از هر پیشرفتی در جهت حل مشکلات خانوادگی سود میبرند.
آیا والدین باید تعارضات خود را در حضور فرزندان خود حل کنند؟
شما باید مراقب دعواهایی که جلوی بچههایتان میکنید باشید. آنچه تحقیقات نشان می دهد این است که والدین تمایل دارند جلوی فرزندان خود دعواهای بدتری داشته باشند اما آنها قادر به انجام این کار نیستند و مراعات میکنند.
خانه یک زمین تمرین برای زندگی واقعی است و چشم های کوچک تماشا می کنند و گوش های کوچک می شنوند.
اگر والدین تعارض را به خوبی مدیریت کنند، کودکان می توانند از آنها سود ببرند. والدین باید زندگی واقعی را در بهترین حالت خود الگوبرداری کنند. اجازه دهید آنها را بشنوند که مردم چگونه مشکلات را حل می کنند و مذاکره و سازش می کنند. برخی از محتواها بهتر است خصوصی نگه داشته شوند. بحث در مورد جنسیت یا سایر مسائل مربوط با احترام بیشتری بدون مخاطب و بیان صریح باید انجام می شود.
درگیری پدر و مادرم به لطف کار دقیق و ازدواج محبت آمیز سی ساله ام، دیگر مانند سابق بر من تأثیری ندارد. دو دختر ما اکنون در دهه بیست زندگی خود هستند و با یکدیگر شراکت دارند و امیدوارم درس های دوران کودکی آنها برقرار باشد. وقتی آنها پیش دبستانی بودند و با نگرانی اختلافاتمان را قطع می کردند، من و شوهرم لبخند می زدیم و با رمز خاص خود به آنها اطمینان می دادم: انگشت شست و انگشتم را یک اینچ از هم فاصله می دادم و به آنها یادآوری می کردم که دعوا به این بزرگی بود، اما عشق به این بزرگی بودو من بازوهایم را کاملا باز نگه داشتم.
نکاتی برای حل تعارض
پنج نکته اصلی برای کمک به والدین برای حل تعارض، حفظ یک رابطه محبت آمیز و الگوبرداری از مشکلات موثر برای کودکان عبارتند از:
- با همدلی رهبری کنید: ابتدا به طرف مقابل بگویید که او را می بینید، گفتگو را شروع کنید، و او را میفهمید و می توانید خود را جای او بگذارید. مثال: “می دانم که ترک کار باید سخت باشد…”
- به شریک خود شک و تردید نداشته باشید. بهترین نیت ها را در نظر بگیرید و به خودتان کمک کنید تا با افزودن یک عشق، به یاد داشته باشید که یکدیگر را دوست دارید. مثال: “من می دانم که تو قصد نداشتی با بچه ها علیه من متحد شوی، عزیزم….”
- به یاد داشته باشید که شما در یک تیم هستید. با گذاشتن همه کارت ها روی میز و نگاه کردن به آنها با هم برای حل یک معضل، به جای دنبال مقصر گشتن، با مسائل کنار بیایید. سپس با یکدیگر مشکل را حل کنید. به این ترتیب هر دو شما “مالک” راه حل هستید.
- انتقاد سازنده تنها زمانی جواب می دهد که شریک زندگی شما بتواند کاری در مورد آنچه اتفاق افتاده انجام دهد. اگر مهلت ثبت نام در مراسمی قبلاً از دست رفته است ، وضعیت فعلی را تا حد امکان اصلاح کنید و در مورد نحوه انجام بهتر این کار دفعه بعد صحبت کنید. سرزنش کردن چیزی را که قبلاً اتفاق افتاده است برطرف نمی کند.
- هر چیزی که نیاز به گفتن داشته باشد را می توان با مهربانی گفت. نارضایتی، ناامیدی، خشم – همه را می توان با مهربانی بهتر مدیریت کرد.
رعنا استوری دوست خوب کودکان ، همراه خوب والدین
ترجمه و گردآوری: رعنا جعفری
منبع:
http://developmentalscience.com/blog/2014/04/30/what-happens-to-children-when-parents-fight