قصه کودکانه شوالیه غیرواقعی_انگلیسی
قصه کودکانه شوالیه غیرواقعی
نسیم یه شوالیه بود. اما اون دوست نداشت سوارکاری کنه و بجنگه.
نسیم دوست داشت کتاب بخونه و بنویسه و همچنین اون خیلی دوست داشت که بافتنی ببافه.
یه شب یه نفر در زد..
سلام سلام آی بچههای مهربون کوچولوهای خوش زبون
امروزم با یکی دیگه از قصههای رعنا به خونههای شما اومدیم
the wrong king of knight
nasim was a knight
but he didn’t like to rid and he didn’t like to fight.
Nasim liked to read and write, and he liked to knit.
One night, there was a knock at the door.
“I need you to fight a dragon!”
Cried king kareem.
“but I’m the wrong king of knight!”
Said nasim. “I don’t like fighting!”
“never mind!” cried the king.
“hurry up!”
“the dragon is in my bed!” said the king.
Nasim’s knees were knocking.
He lifted the blanket and saw …
A ting dragon.
The dragon’s knees were knoching too.
“I’m freezing,” he said.
…
ادامه داستان را بشنویم.
قصهگو: رعنا