۱۱ آذر.۱۳۹۷
قصه کودکانه قورباغه
سلام سلام آی بچه های مهربون، کوچولوهای خوشزبون
امروزم با قصههای رعنا به خونههای شما اومدیم.
116
قصه کودکانه قورباغه
دویدم و دویدم
به قورباغه رسیدم
کنار جوی آب بود
جم نمیخورد و خواب بود
یواش به اون زدم دست
پرید تو آب با یک جست
ترسیدم و دستمو پس کشیدم
یه متر عقب پریدم
قورباغهه منو دید
داشت قورقور میخندید
دیدم داره با قور و قورش میگه
ما بیخودی ترسیدیم از همدیگه
حالا دیگه با هم شدیم آشنا
بیا بریم اونور آب با شنا
خب دوستای خوبم امیدوارم که از این قصه خوشتون اومده باشه
تا یه روز دیگه و یه قصه دیگه خدانگه دار
قصهگو: رعنا
بدون دیدگاه