قصه جوجه ناز حسنی
قصه جوجه ناز حسنی
سلام سلام آی بچههای مهربون
کوچولوهای خوشزبون
امروز هم با قصههای رعنا به خونههای شما اومدهایم
۱۹۸
گربه که گفت میو میو حسنی با چوب پرید جلو
تکون تکون داد چوبشو داد کشید آی گربه برو
گربه سیاهه رفت عقب پرید رو پشت بومشون
حسنی براش با چوب کشید توی هوا خط و نشون
خیال نکن گربه سیاه که جوجهام غذای توست
اگه بیای این طرفها ضربه چوب برای توست
جوجه ناز حسنی از تو سوراخ اومد بیرون
جیک و جیک و جیک و جیک میکرد ترسیده بود اون بی زبون
شاعر: شکوه قاسمنیا
قصهگو: رعنا