قصه کاغذهای بابایی
قصه کاغذهای بابایی
سلام سلام آی بچههای مهربون
کوچولوهای خوش زبون
امروز هم با قصههای رعنا به خونههای شما اومدهایم.
۲۰۲
اسم قصه امروز ما هست: کاغذهای بابایی
کاغذهای بابایی همهاش مال ادارهاس
رییس میشه ناراحت اگه ببینه پارهاس
این حرف هارو بابایی هرشب میگه تو گوشم
شاید که فکر میکنه راست راستی من یه موش ام
امروز که هیچکس نبود یه تشت آب آوردم
کاغذهای بابا رو یکی یکی شمردم
یکی یکی به نوبت شسته شدن کاغذها
وای که چه خوشحال میشن هم رییس و هم بابا
اما مامان که اومد کلی سرم داد کشید
وقتی که بابا اومد یه دفعه فریاد کشید
مامان بزرگ به من گفت وای وای چه کار زشتی
کاشکی بجای کاغذ جورابهات رو میشستی
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه اش نرسید.
سراینده: بنفشه رسولیان بروجنی
تصویرگر: مریم فدایی
قصهگو: رعنا