قصه کودکانه گم شدن خر ملا
قصه کودکانه گم شدن خر ملا
سلام سلام آی بچه های مهربون، کوچولوهای خوشزبون
امروزم با قصههای رعنا به خونههای شما اومدیم.
قصه کودکانه گم شدن خر ملا
ملانصرالدین ده تا خر داشت که همه رو مثل بچههای خودش دوست داشت.
انقدر که برای هر کدومشون یه اسم گذاشته بود.
یک روز سوار یکی از الاغها شده بود خواست اونها رو به چمنزار ببره.
ملا همونطور که روی الاغ نشسته بود شروع کرد به شمردن بقیه الاغها:
یک، دو، سه، چهار، پنج، …، نه.
ملا نه تا خر شمرد و سپس با خودش گفت:
من دهتا الاغ داشتم. ملا از اول شمرد. باز هم یک خر کم بود.
اینبار از الاغ پیاده شد و شمرد. ایندفعه دهتا خر شمرد.
ملا با خوشحالی دوباره سوار بر الاغ شد. خواست که حرکت کنه. با خودش گفت:
شاید اینبار اشتباه کرده باشم و واقعا یکی از الاغها گم شده باشه. پس دوباره شمرد.
باز نه تا خر شمرد. ملا با تعجب گفت:
چطور وقتی سوار میشوم نه تا خر دارم اما پیاده که هستم ده تا.
ملا کمی فکر کرد و با خودش گفت:
فهمیدم بهتر است پیاده بروم چون تا چمنزار پیاده رفتن بهتر از گم شدن یکی از خرهای عزیزم است.
خب دوستای خوبم امیدوارم که از این قصه خوشتون اومده باشه
تا یه روز دیگه و یه قصه دیگه خدانگه دار
قصهگو: رعنا